فرادید| بابک زمانی؛ «زنِ جوان نوید دهنده» یک درام هجوآمیز با مفهوم بالا است که باید باور کرد حرفی برای زدن دارد. کارگردان امرالد فنل، با این فیلم موضوعی سنگین را به شکلی کاملا صریح و جذاب همراه با شوخ طبعی سیاه و سفید به درون خانههای مردم میبرد.
به بیان ساده تر، این نحوه انجام کار او با مضمون اثر است که فیلم را قابل بررسی و تعقل کرده است. اساسا زیر ژانر روایتهای تجاوز جنسی و انتقام محور شبیه به فیلم زن جوان نویددهنده، در دهه ۱۹۷۰، با ترکیبی از آتش فمینیستی موج دوم و ظهور فیلمهای استثماری، برجسته شد.
«زن جوان نوید دهنده» فیلمی محصول ۲۰۲۰ و اولین تجربهی کارگردانی «امرالد فنل» است. فیلم ممکن است از جهانی شما را به یاد آثار سینمایی دیگری بیندازد؛ از «بیل را بکش» تارانتینو تا «هیولا» با بازی به یادماندنی چارلیز ترون، و على الخصوص «دختری با خالکوبی اژدها»ی فینچر (و البته نسخهی اصلی سوئدی اش) و شاید حتی رگههایی از «تلما و لوییز».
این جا هم با زنی آسیب دیده طرفیم که دارد از مردها انتقام میگیرد. این فیلم، اما در همان دقایق آغازین حساب خود را از فیلمهای مذکور جدا میکند. معتقدم بزرگترین تفاوت این فیلم با فیلمهایی با درونمایهی مشابه، مسئلهی اخلاق است؛ این که شخصیت اصلی فیلم تا کجا حاضر است در راه انتقام، اخلاق را زیر پا بگذارد.
این فیلم با بازخورد مثبتی از سوی منتقدین همراه شد و توانست با کسب ۲۳۵ رای در وبسایت راتن تومیتوز رضایت ۹۲ درصد از منتقدین را جلب کند. فیلم نقدهای مثبتی به دلیل نمایش مولیگان و کارگردانی فنل دریافت کرده است. فیلم توانست طی یک هفته اول اکران، به رتبه پنجم پرفروشترین فیلمها در آمریکا برسد. بیشتر کسانی که برای دیدن این فیلم به سینما رفته اند، زنان بالای ۲۵ سال هستند.
فیلم «زن جوان نوید دهنده» تاکنون چند جایزه به دست آورده است. منتقدین شیکاگو، جایزه آینده دارترین کارگردان سال را به فنل داد. منتقدان فلوریدا جایزه بهترین فیلم را به آن دادند. منتقدان لوس آنجلس هم جایزه بهترین کارگردانی و بازیگر زن را به فنل و مولیگان دادند. همچنین در مراسم اسکار ۲۰۲۱، «زن جوان نوید دهنده» جایزه فیلنامه غیر اقتباسی را برای امرالد فنل به ارمغان آورد.
داستان
فیلم روایتی ست از زندگی زنی جوان به نام کاساندرا (ملقب به کِسی) که شبها به میخانههایی میرود و تظاهر میکند که مست و پاتیل است و مردانی که سعی در سواستفاده از اوضاع و احوال او را دارند را به سزای اعمالشان میرساند.
فیلم داستان «کِسی» زن جوان آینده داری است، تا اینکه رویدادی مرموز آیندهی او را منحرف میکند. اما هیچ چیز در زندگی کسی آن گونه که به نظر میرسد نیست. او یک زن زیرک و مکار است که زندگی شبانهی متفاوتی دارد. حالا یک برخورد غیرمنتظره این فرصت را در اختیار او قرار میدهد که کاستیهای گذشته را جبران کند.
فیلم در یک بار شروع میشود. زنی مست با ظاهری نامناسب روبروی چند مرد نشسته؛ از آن نوع مردها که طمع میکنند از این مستی و ناخوشی چیزی نصیب ببرند. فیلم اطلاعات را به شیوهی قطرهچکانی به بیننده میدهد؛ گرچه میشود از همان ابتدا محتوای کلی فیلم را حدس زد، زمان نسبتا زیادی طول میکشد تا بفهمیم دقیقا چه اتفاقی افتاده که زندگی او را این گونه تحت تأثیر قرار داده است.
زن جوانی که از یک واقعه غم انگیز در گذشته خود آسیب دیده است، به دنبال انتقام از کسانی است که از مسیر او عبور میکنند. کیسی توماس در خانه پدر و مادرش زندگی و در یک کافی شاپ کار میکند. او پیشتر در دانشکده پزشکی درس میخواند با این حال وقتی به دوستش نینا تجاوز شد و کسی صحبتهای او را باور نکرد، دست از درس خواندن در این دانشکده برداشت.
نینا بعدها خودکشی کرد. هر آخر هفته، کیسی به بارها میرود و طوری جلوه میدهد که سیاه مست است. هر بار مردی برای کمک میآید و او را به خانه میبرد تا سواستفاده کند. هر بار او به رفتار آنها اعتراض میکند و اگر به کار خود ادامه دهند، کنار نام آنها به عنوان یک متجاوز بالقوه تیک میزند. او یک لیست درست میکند که قرار است از آن استفاده کند تا مشخص کند چه کسی به نینا تجاوز کرده بود.
کاسی، احتمالا با الهام از از لیزبث «دختری با خالکوبی اژدها» خلق شده؛ صحنه بستن مرد به تخت و بعد، تلاش برای تتو روی بدنش و از همه مهمتر ارسال اتوماتیک ایمیل و نامه در صورت مرگ (ایدهای که لیزبت اجرا کرده بود تا مرد متجاوز را تهدید کند) از او آمده. اما مولیگان بازی برون گرایی دارد و ظاهرش غمگین نیست (بر خلاف رونی مارای ساکت و افسرده و مرموز).
کاسی از دنیا ناامید، ناگهان درگیر یک رابطه احساسی میشود. هم کلاسی سابق دانشگاه و متخصص فعلی کودکان. رایان ظاهرا قرار است عشق و محبت را به کاسی برگرداند (کاسی حتی میخواهد تنبیه مردهای سوء استفاده گر را کنار بگذارد). چهره مطلوب والدین کاسی هم هست. اما او حبابی بیش نیست و میترکد. دامن او هم به گناه آلوده است؛ و از آن بدتر پشیمان نیست و حتی نمیخواهد جبران کند..
ساختار، پیرنگ و کارگردانی
از آنجا که این اولین حضور امرالد فنل به عنوان کارگردان و فیلمنامه نویس یک اثر سینمایی بلند است، ضعفها و لکنتهایی در بیان دارد، اما به عنوان یک فیلم که از آزار جنسی و حس انتقام ساخته شده اثر قابل قبول و چه بسا قابل توجهی است. کما اینکه در مراسم اسکار ۲۰۲۱ جایزه فیلنامه غیر اقتباسی را برای امرالد فنل به ارمغان آورد.
اگر یکی از وظایف اصلی سینما را سرگرمی مخاطب بدانیم، فیلم «زن جوان نوید دهنده» از جنس همین دسته فیلم هاست که میتواند تماشاگر را به هیجان آورد و برای ساعاتی او را از مشغلههای زندگی روزمره رها سازد.
پیرنگ فیلم همان موضوع همیشگی «انتقام» است با این تفاوت که این بار برخلاف اکثر اوقات که زندگی قربانی و داستان انتقام او را نشانه میگیرند، این بار داستان یکی از نزدیکان قربانی ست که نشانه گرفته شده است.
فیلم اگرچه سعی در ارائه قصهای جذاب و میخکوب کننده دارد که در این امر موفق هم میشود، اما برای سرگرم ساختن مخاطب هرگز به دام ابتذال و تکرار نمیافتد. فیلم هرچند ابدأ پیام محور نیست، اما لابلای آن میتوان اندک نکات خوب و درسهایی چند از زندگی هم آموخت. بی شک نقطهی قوت فیلم همان یک سوم پایانی آن است جایی که فیلم لحظه به لحظه ما را شگفت زده میکند و مچ دست مان را میخواباند و به مان میگوید "اشتباه حدس زدی! "
فنل (نویسنده و کارگردان) عامدانه صحنههای رمانتیک تیپیکالی در نیمه اول فیلم، گذاشته که عاشقانههای امیدبخش هالیوود را به یاد میآورند و بعد با عیان شدن جعلی بودنش، خط بطلان دیگری بر تصویر مطلوب آمریکایی میکشد.
فیلم به لحاظ بصری قابل توجه است؛ از فیلم برداری گرفته تا طراحی صحنه و لباس و البته میک آپی (یا میک آپهایی خاص و به یادماندنی)، همه دست به دست هم داده اند تا فیلم در خاطر تماشاگر بماند. ترکیب لباسهای رنگارنگ دخترانه با موسیقی پاپ تینیجری دههی نود که به نوعی در تضاد با محتوای خشن فیلم است، اثری بدیع خلق کرده که تا انتها تماشاگر را مشتاق نگه میدارد. این فیلم اتفاق مناسب این روزها هم هست؛ حالا که پس از جنبش «me too» مساله حقوق زنان بیشتر مطرح است.
اصول ساختاری چنین فیلمهای بسیار روشن است: برای مثال یک شخصیت، تقریبا همیشه یک زن مورد خشونت قرار میگیرد و برای جامعه، چون یک مرده رها میشود، اما او زنده میماند تا انتقام خونین از کسانی را که به او ظلم کرده اند بگیرد.
اما آیا فیلم تمام درها را میبندد؟ امید را نابود میکند؟ خیر! نشان دادن سیاهی با تزریق یاس فرق دارد. خو؛ جاسی با آن پیچیدگی اخلاقی اش، پیشنهادی است برای دنیای بهتر. رویا همین است: بخواهیم دنیا بهتر شود؛ نه اینکه دنیا را رویایی نشان دهیم.
بازیگری
«کری مالیگن» بازیگری ست که حضورش در یک فیلم، اغلب نوید اثری قابل قبول را میدهد؛ بازیگری جوان و توانمند که آثار درخشانی در کارنامه خود دارد؛ آثار درخشانی مانند «درایو» و «درون لوین دیویس» و «شرح» و «درس آموزی» و حتی آثار متوسط تری مثل «گتسبی بزرگ» و «هرگز رهایم نکن»، تا آثار موخرتر او مثل «حیات وحش» و «حفاری». مالیگن در «زن جوان نوید دهنده» هم خوش درخشیده و البته نقشی متفاوت با نقشهای دیگرش دارد.
موسیقی متن فیلم، طراحی صحنه و لباس و گریمهای شخصیتها به خصوص شخصیت "گسی" همه و همه به درخشانتر شدن فیلم کمک کرده اند. همهی این نقاط قوتها شاید در نبود بازیگر توانمندی، چون "کری مولیگان" میتوانست زایل شود و از بین برود، اما مولیگان به خوبی هرچه تمام از پس نقش برآمده و برگ برنده فیلم همین حضور کم نظیر او است.
مولیگان از نقشی که پتانسیل زیادی برای اغراق آمیز بودن دارد، نقشی کاملا باورپذیر آفریده است. او آنقدر درخشان بازی کرده است که تصور شخص دیگری بجز او برای این نقش غیرممکن است.
زنِ جوانِ نوید دهنده
وقتی در بسیاری از نشریات معتبر سینمایی «زن جوان نویددهنده» به عنوان یکی از ۱۰ فیلم برتر سال نام میگیرد و در میان اسامی فیلمهای کاندید در بخشهای مختلف اسکار ۲۰۲۱ در دستهی فیلمهای مهم قرار میگیرد، یعنی بضاعت سینمای جهان همین است که هست.
«زن جوان نویددهنده» یک «کری مولیگان» درخشان و تازه دارد و یک ایده و مضمون باب دندان فصل جوایز سال. مولیگان در این فیلم در قامت یک زن آسیب دیده و البته کنشگر ظاهر شده که بنا ندارد ظلم و بی عدالتی و بی قانونی و تبعیض علیه زنان را برتابد و یک تنه تصمیم به اجرای عدالت از نوع خودش میگیرد.
قهرمان زن یکه تاز و پاک باز. فیلم در تبیین انگیزه اصلی قهرمان و البته تبیین حیاتی بودن نیاز او برای رسیدن به هدف موفق ظاهر شده و در شیوه شکل گیری پایان بندی هم جنسی از اعتراض شخص کارگردان و نویسنده را ترسیم میکند. از وجه سانتی مانتال و مدروز بودن ماجرای فیلم که بگذریم (ویژگی ۹۰ درصد فیلمهای سال)، اجرای قانع کننده «مولیگان» در نقش «کاساندرا» جدای از قابلیتهای شخصیت پردازانه فیلمنامه، نقش مهمی در نجات فیلم داشته است. البته که ذات درامهای شخصیت محور چنین اقتضا میکند که بازیگر قهرمان اثر محور اصلی داستان باشد، اما این شرط کافی برای موفق بودن بازیگر نیست بلکه کار را برای او دشوارتر هم میکند.
مولیگان، اما مثل تجربه حضورش در «رانندگی» و «برادرها»، «گتسبی بزرگ»، «درون الوین دیویس» و «شرم» اینبارهم خوش درخشیده و نتیجهی آن نامزدی جایزه گلدن گلوب سال ۲۰۲۱ و نامزدی اش برای دریافت اسکار ۲۰۲۱ شد.
رویای آمریکایی
شاید «زن جوان نوید دهنده» به ما میگوید که رویای آمریکایی مرده است. تصویر خانوادههای خوشبخت و انسانهایی که زحمت میکشند و بعد در خانههای بزرگشان، دور میز، شام مفصل میخورند، حقیقت نداشت؛ یا دست کم برای همه حقیقت نداشت. آنها که به ظاهر پرواز کرده اند در حقیقت بر روی شانههای دیگری، ایستاده اند.
کاسی میخواهد آن چه را که زیر خروارها خاک، دفن شده، بیرون بکشد. گناهکاران هنوز تاوان نداده اند. او خودش را فقط در برابر دوستش، نینا، مسئول نمیداند. مردهای دیگری که «گذشته» را تکثیر میکنند هم باید جواب پس دهند.
کاسی، بئاتریس «بیل را بکش» را به یاد میآورد؛ اما شاید از او دل رحم تر. مردهایی را که با وجدانتر هستند، رها میکند. پشیمان ترها را عفو میکند. آن قدر عاقل است که حساب دختر تین ایجر را از مادر بی مسئولیتش (که به پرونده تجاوز رسیدگی نکرده) تفکیک کند. کاسی زندگی را باخته؛ اما اخلاقش را فدا نکرده؛ حداقل اخلاقی که خود به آن معتقد است.
کری مولیگان، جذاب ترین، پیچیدهترین و پویاترین کاراکتر سینمایی سال را خلق میکند. او خرد شده و دوباره ساخته شده. هنوز جای شکستگیها روی بدنش، روی لبخندها و روی کلماتی که سرخوشانه از دهانش بیرون میزند، دیده میشود.
کوکا سالار ایران...
ما را در سایت
کوکا سالار ایران دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ایمان اصلاحی بازدید : 176 تاريخ : سه شنبه 4 خرداد 1400 ساعت: 2:39