علی زمانیان| معلمان، فقط آنهایی نیستند که با گچ، پای تخته سیاه ایستاده، مشغول تدریساند. ۱. گرچه اینان، شریف و کارشان پر زحمت است. اما آدمیان اگر، عطش و شوق دانستن داشته باشند، آن که میآموزاند، چه انسانها و چه حتی همهی موجودات دیگر نیز میتوانند او را تعلیم دهند. اگر شوق آموختن باشد، از در و دیوار این عالم، درس میبارد. عطش علم، شوق دانایی و جان تشنهی معرفت اگر باشد، معلمان بسیارند که با آدمی سخن بگویند و بیاموزندش. او اگر بخواهد بیاموزد، حتی یک مورچه هم میتواند درسی بزرگ به او بدهد. آنگونه که تیمورلنگ را آموخت. در تاریخ میخوانیم:«تیمور لنگ پس از نبردی بزرگ سرگردان صحراها بود، برای فرار از دست دشمن به خرابهای پناه برد. او هنگام استراحت در کنج دیواری خراب، مورچهای را دید که با دانهای گندم در دهان قصد داشت از دیوار بالا برود. اما وزن دانه گندم بیش از مورچه بود و هر بار دانه از دهان او میافتاد. مورچه، اما هر بار پایین میآمد، دانه را برمیداشت و از نو تلاش میکرد. این اتفاق دهها بار تکرار شد و مورچه عاقبت موفق شد دانه گندم را به لانه ببرد. در این حال سردار شکستخورده پس از مشاهده عزم خللناپذیر مورچه با خود گفت: «تو کمتر از مورچه نیستی»! برای همین تا به مقصود نرسید از کوشش دست برنداشت و شش سال تمام به زد و خورد با رقیبان مشغول بود و آنقدر کشمکش کرد تا این که توانست همه آنها را منکوب کرده و خاک ماوراءالنهر را تحت سیطره خود درآورد…»این که این داستان، واقعیت تاریخی دارد یا نه، چندان مهم نیست. بلکه قصهای است که به همگان یادآوری میکند: تو اگر خواهان دانستن باشی، از یک مورچه هم میتوانی بیاموزی.به تعبیر مولانا:هر کجا دردی دوا آنجا رودهر کجا فقری نوا آنجا رودهر کجا مشک, ...ادامه مطلب